جدول جو
جدول جو

معنی سفسطه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سفسطه کردن
مغاطله کردن سفسطه آوردن
تصویری از سفسطه کردن
تصویر سفسطه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سفسطه کردن
مغلطه کردن، سفسطه بافتن، مغالطه کردن، استدلال باطل کردن، انکار بدیهیات کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ سَ کَ دَ)
ظاهر و نمودار کردن. (آنندراج) (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
کنایه از قبا کردن جامه. (آنندراج). چاک کردن. (فرهنگ فارسی معین). مانند خرقه کردن که دریدن جامه از بی صبری در سوک یا جز آن باشد. (یادداشت مؤلف) :
من جامه بر وفات کرم فوطه کرده ام
جز فیض لطف تو که فرودآردم ز سوک.
ظهیر فاریابی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سفینه کردن
تصویر سفینه کردن
ظاهر و نمودار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفره کردن
تصویر سفره کردن
سفره ساختن، یا سفره کردن شکم کسی را. پاره کردن شگم او را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوطه کردن
تصویر فوطه کردن
چاک کردن (قبا) قبا کردن (جامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فوطه کردن
تصویر فوطه کردن
((~. کَ دَ))
چاک دادن قبا
فرهنگ فارسی معین
سوراخ کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد